مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۶۵: شدم به سوی چه آب همچو سقایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شدم به سوی چه آب همچو سقایی برآمد از تک چه یوسفی معلایی سبک به دامن پیراهنش زدم من دست ز بوی پیرهنش دیده گشت بینایی به چاه در نظری کردم از تعجب من چه از ملاحت او گشته بود صحرایی کلیم روح به هر جا رسید میقاتش اگر چه کور بود گشت طور سینایی زنخ ز دست رقیبی که گفت از چه دور از این سپس منم و چاه و چون تو زیبایی کسی که زنده شود صد هزار مرده از او عجب نباشد اگر پیر گشت برنایی هزار گنج گدای چنین عجب کانی هزار سیم نثار لطیف سیمایی جهان چو آینه پرنقش توست اما کو به روی خوب تو بی آینه تماشایی سخن تو گو که مرا از حلاوت لب تو نه عقل ماند و نه اندیشه ای و نی رایی مولانا بلخی