مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۱۳: یار در آخرزمان کرد طرب سازیی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یار در آخرزمان کرد طرب سازیی باطن او جد جد ظاهر او بازیی جمله عشاق را یار بدین علم کشت تا نکند هان و هان جهل تو طنازیی در حرکت باش ازانک آب روان نفسرد کز حرکت یافت عشق سر سراندازیی جنبش جان کی کند صورت گرمابه ای صف شکنی کی کند اسب گدا غازیی طبل غزا کوفتند این دم پیدا شود جنبش پالانیی از فرس تازیی می زن و می خور چو شیر تا به شهادت رسی تا بزنی گردن کافر ابخازیی بازی شیران مصاف بازی روبه گریز روبه با شیر حق کی کند انبازیی گرم روان از کجا تیره دلان از کجا مروزیی اوفتاد در ره با رازیی عشق عجب غازییست زنده شود زو شهید سر بنه ای جان پاک پیش چنین غازیی چرخ تن دل سیاه پر شود از نور ماه گر بکند قلب تو قالب پردازیی مطرب و سرنا و دف باده برآورده کف هر نفسی زان لطف آرد غمازیی ای خنک آن جان پاک کز سر میدان خاک گیرد زین قلبگاه قالب پردازیی مولانا بلخی