مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۹۹۸: سوگند خوردهای که از این پس جفا کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سوگند خورده ای که از این پس جفا کنی سوگند بشکنی و جفا را رها کنی امروز دامن تو گرفتیم و می کشیم تا کی بهانه گیری و تا کی دغا کنی می خندد آن لبت صنما مژده می دهد کاندیشه کرده ای که از این پس وفا کنی بی تو نماز ما چو روا نیست سود چیست آنگه روا شود که تو حاجت روا کنی بی بحر تو چو ماهی بر خاک می طپیم ماهی همین کند چو ز آبش جدا کنی ظالم جفا کند ز تو ترساندش اسیر حق با تو آن کند که تو در حق ما کنی چون تو کنی جفا ز کی ترساندت کسی جز آنک سر نهد به هر آنچ اقتضا کنی خاموش کم فروش تو در یتیم را آن کش بها نباشد چونش بها کنی مولانا بلخی