مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۹۴۲: اندر مصاف ما را در پیش رو سپر نی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اندر مصاف ما را در پیش رو سپر نی و اندر سماع ما را از نای و دف خبر نی ما خود فنای عشقش ما خاک پای عشقش عشقیم توی بر تو عشقیم کل دگر نی خود را چو درنوردیم ما جمله عشق گردیم سرمه چو سوده گردد جز مایه نظر نی هر جسم کو عرض شد جان و دل غرض شد بگداز کز مرض ها ز افسردگی بتر نی از حرص آن گدازش وز عشق آن نوازش باری جگر درونم خون شد مرا جگر نی صدپاره شد دل من و آواره شد دل من امروز اگر بجویی در من ز دل اثر نی در قرص مه نگه کن هر روز می گدازد تا در محاق گویی کاندر فلک قمر نی لاغرتری آن مه از قرب شمس باشد در بعد زفت باشد لیکن چنان هنر نی شاها ز بهر جان ها زهره فرست مطرب کفو سماع جان ها این نای و دف تر نی نی نی که زهره چه بود چون شمس عاجز آمد درخورد این حراره در هیچ چنگ و خور نی مولانا بلخی