مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۹۱۷: هیچ خمری بیخماری دیدهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هیچ خمری بی خماری دیده ای هیچ گل بی زخم خاری دیده ای در گلستان جهان آب و گل بی خزانی نوبهاری دیده ای چونک غم پیش آیدت در حق گریز هیچ چون حق غمگساری دیده ای کار حق کن بار حق کش جز ز حق هیچ کس را کار و باری دیده ای هیچ دل را بی صقال لطف او در تجلی بی غباری دیده ای بی جمال خوب دلدار قدیم جز خیالی دل فشاری دیده ای از نشاط صرف ناآمیخته شرح ده ای دل تو باری دیده ای در جهان صاف بی درد و دغل بی خطر ایمن مطاری دیده ای چون سگ کهف آی در غار وفا ای شکاری چون شکاری دیده ای لب ببند و چشم عبرت برگشا چونک دیده اعتباری دیده ای شمس تبریزی بگیرد دست تو گر ز چشم بد عثاری دیده ای مولانا بلخی