مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۹۱۵: خوش بود گر کاهلی یک سو نهی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش بود گر کاهلی یک سو نهی وز همه یاران تو زوتر برجهی هست سرتیزی شعار شیر نر هست دم داری در این ره روبهی برفروز آتش زنه در دست توست یوسفت با توست اگر خود در چهی گر غروب آمد به گور اندرشدی باز طالع شو ز مشرق چون مهی گرم شد آن یخ ز جنبش بس گداخت پس بجنب ای قد تو سرو سهی برجهان تو اسب را ترکانه زود که به گوش توست خوب خرگهی سارعوا فرمود پس مردانه رو گفت شاهنشاه جان نبود تهی همچو زهره ناله کن هر صبحگاه وآنگه از خورشید بین شاهنشهی بدر هر شب در روش لاغرتر است بعد کاهش یافت آن مه فربهی وقت دوری شاه پروردت به لطف تا چه ها بخشد چو باشی درگهی بس کن آخر توبه کردی از مقال در خموشی هاست دخل آگهی مولانا بلخی