مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۹۱۴: ناگهان اندردویدم پیش وی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ناگهان اندردویدم پیش وی بانگ برزد مست عشق او که هی هیچ می دانی چه خون ریز است او چون تویی را زهره کی بوده ست کی شکران در عشق او بگداختند سربریده ناله کن مانند نی پاک کن رگ های خود در عشق او تا نبرد تیغ او پایت ز پی بر گلستانش گدازان شو چو برف تا برآرد صد بهار از ماه دی یا درآ و نرم نرمک مرده شو تا تو را گویند ای قیوم حی حبس کن مر شیره را در خنب حق تا بجوشد وارهد از نیک و بی شمس تبریزی بیا در من نگر تا ببینی مر مرا معدوم شی مولانا بلخی