مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۹۰۳: باوفا یارا جفا آموختی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باوفا یارا جفا آموختی این جفا را از کجا آموختی کو وفاهای لطیفت کز نخست در شکار جان ما آموختی هر کجا زشتی جفاکاری رسید خوبیش دادی وفا آموختی ای دل از عالم چنین بیگانگی هم ز یار آشنا آموختی جانت گر خواهد صنم گویی بلی این بلی را زان بلا آموختی عشق را گفتم فروخوردی مرا این مگر از اژدها آموختی آن عصای موسی اژدرها بخورد تو مگر هم زان عصا آموختی ای دل ار از غمزه اش خسته شدی از لبش آخر دوا آموختی شکر هشتی و شکایت می کنی از یکی باری خطا آموختی زان شکرخانه مگو الا که شکر آن چنان کز انبیا آموختی این صفا را از گله تیره مکن کاین صفا از مصطفی آموختی هر چه خلق آموختت زان لب ببند جمله آن شو کز خدا آموختی عاشقا از شمس تبریزی چو ابر سوختی لیکن ضیا آموختی مولانا بلخی