مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۱: بیا ای یار کامروز آن مایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا ای یار کامروز آن مایی چو گل باید که با ما خوش برآیی خدایا چشم بد را دور گردان خداوندا نگه دار از جدایی اگر چشم بد من راه من زد به یک جامی ز خویشم ده رهایی نهادم دست بر دل تا نپرد تو دل از سنگ خارا درربایی نه من مانم نه دل ماند نه عالم اگر فردا بدین صورت درآیی بیا ای جان ما را زندگانی بیا ای چشم ما را روشنایی به هر جایی ز سودای تو دودی است کجایی تو کجایی تو کجایی یکی شاخی ز نور پاک یزدان که جان جان جمله میوه هایی به لطف از آب حیوان درگذشتی کند لطفش ز لطف تو گدایی اگر کفر است اگر اسلام بشنو تو یا نور خدایی یا خدایی خمش کن چشم در خورشید درنه که مستغنی است خورشید از گدایی مولانا بلخی