مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۷۰۸: تو هر روزی از آن پشته برآیی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو هر روزی از آن پشته برآیی کنی مر تشنه جانان را سقایی تو هر صبحی جهان را نور بخشی که جان جان خورشید سمایی مباد آن روز کز تو بازماند دو دیده ای چراغ و روشنایی تو دریایی و می گویی جهان را درآ در من بیاموز آشنایی لب و لنج کفوری را دریدی بدان دریای امواج عطایی گشادی چشم و گوش خاکیان را همه حیران که چون بر می گشایی گلوی جان بسوزید از حلاوت چنین شیرین چنین حلوا چرایی اگر چون آسیا گردم شب و روز ز تو باشد که آب آسیایی وگر این آسیا جوید سکونت ز چرخ تو نمی یابد رهایی هر آن سنگی که در چرخش کشیدی بیابد کان بیابد کیمیایی به تو جنبد جهان جان جهانی اگر چه او نداند که کجایی مولانا بلخی