مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۵۰۷: بیامد عید ای ساقی عنایت را نمیدانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیامد عید ای ساقی عنایت را نمی دانی غلامانند سلطان را بیارا بزم سلطانی منم مخمور و مست تو قدح خواهم ز دست تو قدح از دست تو خوشتر که می جان است و تو جانی بیا ساقی کم آزارم که من از خویش بیزارم بنه بر دست آن شیشه به قانون پری خوانی چنان کن شیشه را ساده که گوید خود منم باده به حق خویشی ای ساقی که بی خویشم تو بنشانی به عشق و جست و جوی تو سبو بردم به جوی تو بحمدالله که دانستم که ما را خود تو جویانی تو خواهم کز نکوکاری سبو را نیک پر داری از آن می های روحانی وزان خم های پنهانی میی اندر سرم کردی و دیگر وعده ام کردی به جان پاکت ای ساقی که پیمان را نگردانی که ساقی الستی تو قرار جان مستی تو در خیبر شکستی تو به بازوی مسلمانی مولانا بلخی