مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۴۸۳: تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی نم ندهی به کشت من آب به این و آن دهی جان منی و یار من دولت پایدار من باغ من و بهار من باغ مرا خزان دهی یا جهت ستیز من یا جهت گریز من وقت نبات ریز من وعده و امتحان دهی عود که جود می کند بهر تو دود می کند شیر سجود می کند چون به سگ استخوان دهی برگذرم ز نه فلک گر گذری به کوی من پای نهم بر آسمان گر به سرم امان دهی عقل و خرد فقیر تو پرورشش ز شیر تو چون نشود ز تیر تو آنک بدو کمان دهی در دو جهان بننگرد آنک بدو تو بنگری خسرو خسروان شود گر به گدا تو نان دهی جمله تن شکر شود هر که بدو شکر دهی لقمه کند دو کون را آنک تواش دهان دهی گشتم جمله شهرها نیست شکر مگر تو را با تو مکیس چون کنم گر تو شکر گران دهی گه بکشی گران دهی گه همه رایگان دهی یک نفسی چنین دهی یک نفسی چنان دهی مفخر مهر و مشتری در تبریز شمس دین زنده شود دل قمر گر به قمر قران دهی مولانا بلخی