مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۴۷۹: پیش از آنک از عدم کرد وجودها سری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیش از آنک از عدم کرد وجودها سری بی ز وجود وز عدم باز شدم یکی دری بی مه و سال سال ها روح زده ست بال ها نقطه روح لم یزل پاک روی قلندری آتش عشق لامکان سوخته پاک جسم و جان گوهر فقر در میان بر مثل سمندری خود خورد و فزون شود آنک ز خود برون شود سیمبری که خون شود از بر خود خورد بری کوره دل درآ ببین زان سوی کافری و دین زر شده جان عاشقان عشق دکان زرگری چهره فقر را فدا فقر منزه از ردا کز رخ فقر نور شد جمله ز عرش تا ثری مست ز جام شمس دین میکده الست بین صد تبریز را ضمین از غم آب و آذری مولانا بلخی