مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۴۰۴: ای مه و ای آفتاب پیش رخت مسخره
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای مه و ای آفتاب پیش رخت مسخره تا چه زند زهره از آینه و جندره پیش تو افتاده ماه بر ره سودای عشق ریخته گلگونه اش یاوه شده قنجره پنجره ای شد سماع سوی گلستان تو گوش و دل عاشقان بر سر این پنجره آه که این پنجره هست حجابی عظیم رو که حجابی خوش است هیچ مگو ای سره از شکرینی که هست بهر بخاییدنش لب همه دندان شده ست بر مثل دستره دست دل خویش را دیدم در خمره ای گفتم خواجه حکیم چیست در این خنبره گفت شراب کسی کو همگی چرخ را با همه دولاب جان می نخرد یک تره کره گردون تند پیشش پالانیی بر سر میدان او جان خر باتوبره ای شه فارغ از آن باشد در لشکرت نصرت بر میمنه دولت بر میسره ای که ز تبریز تو عید جهان شمس دین هین که رسید آفتاب جانب برج بره مولانا بلخی