مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۳۷۳: مشنو حیلت خواجه هله ای دزد شبانه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مشنو حیلت خواجه هله ای دزد شبانه بشلولم بشلولم مجه از روزن خانه بمشو غره پرستش بمده ریش به دستش وگرت شاه کند او که تویی یار یگانه سوی صحرای عدم رو به سوی باغ ارم رو می بی درد نیابی تو در این دور زمانه به شه بنده نوازی تو بپر باز چو بازی به خدا لقمه بازان نخورد هیچ سمانه بخورم گر نخورم من بنهد در دهن من بروم گر نروم من کندم گوش کشانه همه میرند ولیکن همه میرند به پیشت همه تیر ای مه مه رو نپرد سوی نشانه ز چه افروخت خیالش رخ خورشیدصفت را ز کی آموخت خدایا عجب این فعل و بهانه چو تو را حسن فزون شد خردم صید جنون شد چو مرا درد فزون شد بده آن درد مغانه چو تو جمعیت جمعی تو در این جمع چو شمعی چو در این حلقه نگینی مجه ای جان زمانه تو اگر نوش حدیثی ز حدیثان خوش او تو مگو تا که بگوید لب آن قندفسانه مولانا بلخی