مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۲۶۲: پرده بگردان و بزن ساز نو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پرده بگردان و بزن ساز نو هین که رسید از فلک آواز نو تازه و خندان نشود گوش و هوش تا ز خرد درنرسد راز نو این بکند زهره که چون ماه دید او بزند چنگ طرب ساز نو خیز سبک رطل گران را بیار تا ببرم شرم ز هنباز نو برجه ساقی طرب آغاز کن وز می کهنه بنه آغاز نو در عوض آنک گزیدی رخم بوسه بده بر سر این گاز نو از تو رخ همچو زرم گاز یافت می رسدم گر بکنم ناز نو چون نکنم ناز که پنهان و فاش می رسدم خلعت و اعزاز نو خلعت نو بین که به هر گوشه اش تازه طرازی است ز طراز نو پر همایی بگشا در وفا بر سر عشاق به پرواز نو مرد قناعت که کرم های تو حرص دهد هر نفس و آز نو می به سبو ده که به تو تشنه شد این قنق خابیه پرداز نو رنگ رخ و اشک روانم بس است سر مرا هر یک غماز نو گرم درآ گرم که آن گرمدار صنعت نو دارد و انگاز نو بس کن کاین گفت تو نسبت به عشق جامه کهنه ست ز بزاز نو مولانا بلخی