مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۲۵۹: هله طبل وفا بزن که بیامد اوان تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هله طبل وفا بزن که بیامد اوان تو می چون ارغوان بده که شکفت ارغوان تو بفشاریم شیره از شکرانگور باغ تو بفشانیم میوه ها ز درخت جوان تو بمران جان و عقل را ز سر خوان فضل خود چه خورد یا چه کم کند مگسی دو ز خوان تو طمع جمله طامعان بود از خرمنت جوی دو ده مختصر بود دو جهان در جهان تو همه روز آفتاب اگر ز ضیا تیغ می زند به کم از ذره می شود ز نهیب سنان تو چو زمین بوس می کند پی تو جان آسمان به چه پر برپرد زمین به سوی آسمان تو بنشیند شکسته پر سوی تو می کند نظر که همین جاش می رسد مدد ارمغان تو نه گذشته ست در جهان نه شب و نی سحرگهان که دمم آتشین نشد ز دم پاسبان تو نه مرا وعده کرده ای نه که سوگند خورده ای که به هنگام برشدن برسد نردبان تو چو بدان چشم عبهری به سوی بنده بنگری بپرد جانش از مکان به سوی لامکان تو بنوازیش کای حزین مخور اندوه بعد از این که خروشید آسمان ز خروش و فغان تو منم از مادر و پدر به نوازش رحیمتر جهت پختگی تو برسید امتحان تو بکنم باغ و جنتی و دوایی ز درد تو بکنم آسمان تو به از این از دخان تو همه گفتیم و اصل را بنگفتیم دلبرا که همان به که راز تو شنوند از دهان تو مولانا بلخی