مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۲۳۹: رفتم به کوی خواجه و گفتم که خواجه کو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفتم به کوی خواجه و گفتم که خواجه کو گفتند خواجه عاشق و مست است و کو به کو گفتم فریضه دارم آخر نشان دهید من دوستدار خواجه ام آخر نیم عدو گفتند خواجه عاشق آن باغبان شده ست او را به باغ ها جو یا بر کنار جو مستان و عاشقان بر دلدار خود روند هر کس که گشت عاشق رو دست از او بشو ماهی که آب دید نپاید به خاکدان عاشق کجا بماند در دور رنگ و بو برف فسرده کو رخ آن آفتاب دید خورشید پاک خوردش اگر هست تو به تو خاصه کسی که عاشق سلطان ما بود سلطان بی نظیر وفادار قندخو آن کیمیای بی حد و بی عد و بی قیاس بر هر مسی که برزد زر شد به ارجعوا در خواب شو ز عالم وز شش جهت گریز تا چند گول گردی و آواره سو به سو ناچار می برندت باری به اختیار تا پیش شاه باشدت اعزاز و آبرو گر ز آنک در میانه نبودی سرخری اسرار کشف کردی عیسیت مو به مو بستم ره دهان و گشادم ره نهان رستم به یک قنینه ز سودای گفت و گو مولانا بلخی