مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۲۱۲: تو بمال گوش بربط که عظیم کاهل است او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو بمال گوش بربط که عظیم کاهل است او بشکن خمار را سر که سر همه شکست او بنواز نغمه تر به نشاط جام احمر صدفی است بحرپیما که در آورد به دست او چو درآمد آن سمن بر در خانه بسته بهتر که پریر کرد حیله ز میان ما بجست او چه بهانه گر بت است او چه بلا و آفت است او بگشاید و بدزدد کمر هزار مست او شده ایم آتشین پا که رویم مست آن جا تو برو نخست بنگر که کنون به خانه هست او به کسی نظر ندارد به جز آینه بت من که ز عکس چهره خود شده است بت پرست او هله ساقیا بیاور سوی من شراب احمر که سری که مست شد او ز خیال ژاژ رست او نه غم و نه غم پرستم ز غم زمانه رستم که حریف او شدستم که در ستم ببست او تو اگر چه سخت مستی برسان قدح به چستی مشکن تو شیشه گر چه دو هزار کف بخست او قدحی رسان به جانم که برد به آسمانم مدهم به دست فکرت که کشد به سوی پست او تو نه نیک گو و نی بد بپذیر ساغر خود بد و نیک او بگوید که پناه هر بد است او مولانا بلخی