مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۱۹۹: ای سنایی عاشقان را درد باید درد کو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای سنایی عاشقان را درد باید درد کو بار جور نیکوان را مرد باید مرد کو بار جور نیکوان از دی و فردا برتر است وانما جان کسی از دی و فردا فرد کو ور خیال آید تو را کز دی و فردا برتری برتری را کار و بار و ملک و بردابرد کو در میان هفت دریا دامن تو خشک کو در میان هفت دوزخ عنصر تو سرد کو این نداری خود ولیکن گر تو این را طالبی آه سرد و اشک گرم و چهره های زرد کو هر نفس بوی دل آید از صراط المستقیم تا نگویی عشق ره رو را که راه آورد کو گرد از آن دریا برآمد گرد جسم اولیاست تا نگویی قوم موسی را در این یم گرد کو مولانا بلخی