مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۱۵۹: باده چو هست ای صنم بازمگیر و نی مگو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باده چو هست ای صنم بازمگیر و نی مگو عرضه مکن دو دست تی پر کن زود آن سبو ای طربون غم شکن سنگ بر این سبو مزن از در حق به یک سبو کم نشده ست آب جو زان قدحی که ساحران جان به فدا شدند از آن چون کف موسی نبی بزم نهاد و کرد طو فاش بیا و فاش ده باده عشق فاش به عید شده ست و عام را گر رمضان است باش گو رغم سپید ماخ را رقص درآر شاخ را و آن کرم فراخ را بازگشای تو به تو مهره که درربوده ای بر کف دست نه دمی و آن گروی که برده ای بار دوم ز ما مجو مرده به مرگ پار من زنده شده ز یار من چند خزیده در کفن زنده از آن مسیح خو منکر حشر روز دین ژاژ مخا بیا ببین رسته چو سبزه از زمین سروقدان باغ هو خامش کرده جملگان ناطق غیب بی زبان خطبه بخوانده بر جهان بی نغمات و گفت و گو مولانا بلخی