مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۱۴۱: ای تن و جان بنده او بند شکرخنده او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای تن و جان بنده او بند شکرخنده او عقل و خرد خیره او دل شکرآکنده او چیست مراد سر ما ساغر مردافکن او چیست مراد دل ما دولت پاینده او چرخ معلق چه بود کهنه ترین خیمه او رستم و حمزه کی بود کشته و افکنده او چون سوی مردار رود زنده شود مرد بدو چون سوی درویش رود برق زند ژنده او هیچ نرفت و نرود از دل من صورت او هیچ نبود و نبود همسر و ماننده او ملک جهان چیست که تا او به جهان فخر کند فخر جهان راست که او هست خداونده او ای خنک آن دل که تویی غصه و اندیشه او ای خنک آن ره که تویی باج ستاننده او عشق بود دلبر ما نقش نباشد بر ما صورت و نقشی چه بود با دل زاینده او گفت برانم پس از این من مگسان را ز شکر خوش مگسی را که تویی مانع و راننده او نقش فلک دزد بود کیسه نگهدار از او دام بود دانه او مرده بود زنده او بس کن اگر چه که سخن سهل نماید همه را در دو هزاران نبود یک کس داننده او مولانا بلخی