مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۱۳۵: ای شعشعه نور فلق در قبه مینای تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای شعشعه نور فلق در قبه مینای تو پیمانه خون شفق پنگان خون پیمای تو ای میل ها در میل ها وی سیل ها در سیل ها رقصان و غلطان آمده تا ساحل دریای تو با رفعت و آهنگ مه مه را فتد از سر کله چون ماه رو بالا کند تا بنگرد بالای تو در هر صبوحی بلبلان افغان کنان چون بی دلان بر پرده های واصلان در روضه خضرای تو ای جان ها دیدارجو دل ها همه دلدارجو ای برگشاده چارجو در باغ باپهنای تو یک جو روان ماء معین یک جوی دیگر انگبین یک جوی شیر تازه بین یک جو می حمرای تو تو مهلتم کی می دهی می بر سر می می دهی کو سر که تا شرحی کنم از سرده صهبای تو من خود کی باشم آسمان در دور این رطل گران یک دم نمی یابد امان از عشق و استسقای تو ای ماه سیمین منطقه با عشق داری سابقه وی آسمان هم عاشقی پیداست در سیمای تو عشقی که آمد جفت دل شد بس ملول از گفت دل ای دل خمش تا کی بود این جهد و استقصای تو دل گفت من نای ویم نالان ز دم های ویم گفتم که نالان شو کنون جان بنده سودای تو انا فتحنا بابکم لا تهجروا اصحابکم حمدا لعشق شامل بگرفته سر تا پای تو مولانا بلخی