مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۰۸۳: اگر سزای لب تو نبود گفته من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر سزای لب تو نبود گفته من برآر سنگ گران و دهان من بشکن چو طفل بیهده گوید نه مادر مشفق پی ادب لب او را فروبرد سوزن دو صد دهان و جهان از برای عز لبت بسوز و پاره کن و بردران و برهم زن چو تشنه ای دود استاخ بر لب دریا نه موج تیغ برآرد ببردش گردن غلام سوسنم ایرا که دید گلشن تو ز شرم نرگس تو ده زبانش شد الکن ولیک من چو دفم چون زنی تو کف بر من فغان کنم که رخم را بکوب چون هاون مرا ز دست منه تا سماع گرم بود بکش تو دامن خود از جهان تردامن بلی ز گلشن معنی است چشم ها مخمور ولیک نغمه بلبل خوش است در گلشن اگر تجلی یوسف برهنه خوبتر است دو چشم باز نگردد مگر به پیراهن اگر چه شعشعه آفتاب جان اصل است بر آن فلک نرسیده ست آدمی بی تن خمش که گر دهنم مرده شوی بربندد ز گور من شنوی این نوا پس مردن مولانا بلخی