مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۰۸۲: برای چشم تو صد چشم بد توان دیدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برای چشم تو صد چشم بد توان دیدن چه چشم داری ای چشم ما به تو روشن پی رضای تو آدم گریست سیصد سال که تا ز خنده وصلش گشاده گشت دهن به قدر گریه بود خنده تو یقین می دان جزای گریه ابر است خنده های چمن اگر نه از نسب آدمی برو مگری که نیست از سیهی زنگ را بکا و حزن چو خود سپید ندیده ست روسیه شاد است چو پور قیصر رومی تو راه زنگ بزن بسی خدنگ خورد اسپ تازی غازی که تازی است نه پالانی است و نی کودن خصوص مرکب تازی که تو بر او باشی نشسته ای شه هیجا و پهلوان زمن چو خارپشت شود پشت و پهلوش از تیر که هست در صف هیجاش کر و فر وطن چو شاه دست به پشت و سرش فرومالد که ای گزیده سرآخر تویی مخصص من شوند آن همه تیرش چو چوب های نبات همه حلاوت و لذت همه عطا و منن خبر ندارد پالانیی از این لذت سپر سلامت و محروم و بی بها و ثمن ز گفت توبه کنم توبه سود نیست مرا به پیش پنجه ات ای ارسلان توبه شکن مولانا بلخی