مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۰۴۰: روز است ای دو دیده در روزنم نظر کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز است ای دو دیده در روزنم نظر کن تو اصل آفتابی چون آمدی سحر کن بردار طالبان را وز هفت بحر بگذر منگر به گاو و ماهی وز صد چنین گذر کن پیدا بکن که پاکی از کون و پست و بالا وین خانه کهن را بی زیر و بی زبر کن عالم فناست جمله در یک دمش بقا کن ماری است زهر دارد تو زهر او شکر کن هر سو که خشک بینی تو چشمه ای روان کن هر جا که سنگ بینی از عکس خود گهر کن اندر قفای عاشق هر سو که خصم بینی او را به زخم سیلی اندر زمان به درکن تا چند عذر گویی کورند و می نبینند گر کورشان نخواهی در دیده شان نظر کن خواهی که پرده هاشان در دیده ها نباشد فرما تو پردگی را کز پرده ها عبر کن فرمان تو راست مطلق با جمع در میان نه بستم قبای عطلت هم چاره کمر کن ای آفتاب عرشی ای شمس حق تبریز چون ماه نو نزارم رویم تو در قمر کن مولانا بلخی