مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۰۳۸: از زنگ لشکر آمد بر قلب لشکرش زن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از زنگ لشکر آمد بر قلب لشکرش زن ای سرفراز مردی مردانه بر سرش زن چون آتش آر حمله کو هیزم است جمله از آتش دل خود در خشک و در ترش زن گر بحر با تو کوشد در کین تو بجوشد آتش کن آب او را در در و گوهرش زن هر تیر کز تو پرد هفت آسمان بدرد ای قاب قوس تیری بر پشت اسپرش زن هر کس که بی سر آید تو دست بر سرش نه و آن کس که باسر آید تو زخم خنجرش زن جانی که برفروزد در عشق تو بسوزد خواهی که تازه گردد در حوض کوثرش زن از لعل می فروشت سرمست کن جهان را بستان ز زهره چنگش بر جام و ساغرش زن ای شمس حق تبریز هر کس که منکر آید از جذب نور ایمان در جان کافرش زن مولانا بلخی