مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۰۳۷: چون جان تو میستانی چون شکر است مردن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون جان تو می ستانی چون شکر است مردن با تو ز جان شیرین شیرینتر است مردن بردار این طبق را زیرا خلیل حق را باغ است و آب حیوان گر آذر است مردن این سر نشان مردن و آن سر نشان زادن زان سر کسی نمیرد نی زین سر است مردن بگذار جسم و جان شو رقصان بدان جهان شو مگریز اگر چه حالی شور و شر است مردن والله به ذات پاکش نه چرخ گشت خاکش با قند وصل همچون حلواگر است مردن از جان چرا گریزیم جان است جان سپردن وز کان چرا گریزیم کان زر است مردن چون زین قفس برستی در گلشن است مسکن چون این صدف شکستی چون گوهر است مردن چون حق تو را بخواند سوی خودت کشاند چون جنت است رفتن چون کوثر است مردن مرگ آینه ست و حسنت در آینه درآمد آیینه بربگوید خوش منظر است مردن گر مؤمنی و شیرین هم مؤمن است مرگت ور کافری و تلخی هم کافر است مردن گر یوسفی و خوبی آیینه ات چنان است ور نی در آن نمایش هم مضطر است مردن خامش که خوش زبانی چون خضر جاودانی کز آب زندگانی کور و کر است مردن مولانا بلخی