مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۰۰۲: تو سبب سازی و دانایی آن سلطان بین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو سبب سازی و دانایی آن سلطان بین آنچ ممکن نبود در کف او امکان بین آهن اندر کف او نرمتر از مومی بین پیش نور رخ او اختر را پنهان بین نم اندیشه بیا قلزم اندیشه نگر صورت چرخ بدیدی هله اکنون جان بین جان بنفروختی ای خر به چنین مشتریی رو به بازار غمش جان چو علف ارزان بین هر کی بفسرد بر او سخت نماید حرکت اندکی گرم شو و جنبش را آسان بین خشک کردی تو دماغ از طلب بحث و دلیل بفشان خویش ز فکر و لمع برهان بین هست میزان معینت و بدان می سنجی هله میزان بگذار و زر بی میزان بین نفسی موضع تنگ و نفسی جای فراخ می جان نوش و از آن پس همه را میدان بین سحر کرده ست تو را دیو همی خوان قل اعوذ چونک سرسبز شدی جمله گل و ریحان بین چون تو سرسبز شدی سبز شود جمله جهان اتحادی عجبی در عرض و ابدان بین چون دمی چرخ زنی و سر تو برگردد چرخ را بنگر و همچون سر خود گردان بین ز آنک تو جزو جهانی مثل کل باشی چونک نو شد صفتت آن صفت از ارکان بین همه ارکان چو لباس آمد و صنعش چو بدن چند مغرور لباسی بدن انسان بین روی ایمان تو در آیینه اعمال ببین پرده بردار و درآ شعشعه ایمان بین گر تو عاشق شده ای حسن بجو احسان نی ور تو عباس زمانی بنشین احسان بین لابه کردم شه خود را پس از این او گوید چونک دریاش بجوشد در بی پایان بین مولانا بلخی