مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۹۸۴: بده آن مرد ترش را قدحی ای شه شیرین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بده آن مرد ترش را قدحی ای شه شیرین صدقات تو روان است به هر بیوه و مسکین صدقات تو لطیف است توان خورد دو صد من که نداند لب بالا و نجنبد لب زیرین هله ای باغ نگویی به چه لب باده کشیدی مگر اشکوفه بگوید پنهان با گل و نسرین چه شراب است کز آن بو گل تر آهوی ناف است به زمستان نه که دیدی همه را چون سگ گرگین هله تا جمع رسیدن بده آن می به کف من پس من زهره بنوشد قدح از ساعد پروین وگر آن مست نهد سر که رباید ز تو ساغر مده او را تو مرا ده که منم بر در تحسین چه کند باده حق را جگر باطل فانی چه شناسد مه جان را نظر و غمزه عنین هنر و زر چو فزون شد خطر و خوف کنون شد ملکان را تب لرز است و حریر است نهالین چو مه توبه درآمد مه توبه شکن آمد شکنش باد همیشه تو بگو نیز که آمین مولانا بلخی