مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۹۵۹: روی او فتوی دهد کز کعبه بر بتخانه زن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روی او فتوی دهد کز کعبه بر بتخانه زن زلف او دعوی کند کاینک رسن بازی رسن عقل گوید گوهرم گوهر شکستن شرط نیست عشق گوید سنگ ما بستان و بر گوهر بزن سنگ ما گوهر شکست و حیف هم بر سنگ ماست حیف هم بر روح باشد گر شدش قربان بدن این نه بس دل را که دلبر دست در خونش کند این نه بس بت را که باشد چون خلیلش بت شکن هر که را جست او به رحمت وارهید از جست و جو هر که را گفت آن مایی وارهید از ما و من آن لبی کانگشت خود لیسید روزی زان عسل وصف آن لب را چه گویم کان نگنجد در دهن هر که صحرایی بود ایمن بود از زلزله هر که دریایی بود کی غم خورد از جامه کن کی سلیمان را زیان شد گر شد او ماهی فروش اهرمن گر ملک بستد اهرمن بد اهرمن گر بشد انگشتری انگشت او انگشتری است پرده بود انگشتری کای چشم بد بر وی مزن چشم بد خود را خورد خود ماه ما زان فارغ است شمع کی بدنام شد گر نور او بستد لگن مولانا بلخی