مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۹۱۸: فرود آ تو ز مرکب بار می بین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فرود آ تو ز مرکب بار می بین وجودت را تو پود و تار می بین هر آن گلزار کاندر هجر مانده ست سراسر جان او پرخار می بین چو جمله راه های وصل را بست رخان عاشقان را زار می بین چو سررشته اشارت هاش دیدی بر آن رشته برو گلزار می بین ز جان ها جوق جوق از آتش او فغان لابه کنان مکثار می بین بزن تو چنگ در قانون شرطش سماع دلکش اوتار می بین به پیش ماجرای صدق آن شه سرافکنده همه اخیار می بین میان کودکان مکتب او چه کوه و بحر از احبار می بین چو بی میلی کند آن خدمت مه چو مه سرگشته و دوار می بین چو روی از منبرش برتافت جانی درآویزان ورا بر دار می بین اگر چه کار و باری بینی او را ولی نسبت به شه بی کار می بین خیالش دید جانم گفت آخر به هجرت می خورم من نار می بین بگفتا که عنایت بر فزون است ولیکن دیدن ناچار می بین اگر تو عاقلی گندم چو دیدی ز سنبل ها نه از انبار می بین دلت انبار و لطفم اصل سنبل اشارت بشنو و بسیار می بین خداوند شمس دین را گر ببینی به غیب اندر رو و ازهار می بین شود دیده گذاره سوی بی سو در او انوار در انوار می بین مولانا بلخی