مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۸۸۳: بی او نتوان رفتن بیاو نتوان گفتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی او نتوان رفتن بی او نتوان گفتن بی او نتوان شستن بی او نتوان خفتن ای حلقه زن این در در باز نتان کردن زیرا که تو هشیاری هر لحظه کشی گردن گردن ز طمع خیزد زر خواهد و خون ریزد او عاشق گل خوردن همچون زن آبستن کو عاشق شیرین خد زر بدهد و جان بدهد چون مرغ دل او پرد زین گنبد بی روزن این باید و آن باید از شرک خفی زاید آزاد بود بنده زین وسوسه چون سوسن آن باید کو آرد او جمله گهر بارد یا رب که چه ها دارد آن ساقی شیرین فن دو خواجه به یک خانه شد خانه چو ویرانه او خواجه و من بنده پستی بود و روغن مولانا بلخی