مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۸۶۳: ای سنجق نصرالله وی مشعله یاسین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای سنجق نصرالله وی مشعله یاسین یا رب چه سبک روحی بر چشم و سرم بنشین ای تاج هنرمندی معراج خردمندی تعریف چه می باید چون جمله تویی تعیین هر ذره که می جنبد هر برگ که می خنبد بی کام و زبان گفتی در گوش فلک بنشین جان همه جانا ای دولت مولانا جان را برهانیدی از ناز فلان الدین از نفخ تو می روید پر ملاء الاعلی وز شرق تو می تفسد پشت فلک عنین از عشق جهان سوزت وز شوق جگردوزت بی هیچ دعاگویی عالم شده پرآمین ناگاه سحرگاهی بی رخنه و بیراهی آورد طبیب جان یک خمره پرافسنتین تا این تن بیمارم وین کشته دل زارم زنده شد و چابک شد برداشت سر از بالین گفتم که ملیحی تو مانا که مسیحی تو شاد آمدی ای سلطان ای چاره هر مسکین پیغامبر بیماران نافعتری از باران در خمره چه داری گفت داروی دل غمگین حرز دل یعقوبم سرچشمه ایوبم هم چستم و هم خوبم هم خسرو و هم شیرین گفتم که چنان دریا در خمره کجا گنجد گفتا که چه دانی تو این شیوه و این آیین کی داند چون آخر استادی بی چون را گنجاند در سجین او عالم علیین یوسف به بن چاهی بر هفت فلک ناظر و اندر شکم ماهی یونس زبر پروین گر فوقی وگر پستی هستی طلب و مستی نی بر زبرین وقف است این بخت نه بر زیرین خامش که نمی گنجد این حصه در این قصه رو چشم به بالا کن روی چو مهش می بین مولانا بلخی