مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۸۴۶: حرام است ای مسلمانان از این خانه برون رفتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حرام است ای مسلمانان از این خانه برون رفتن می چون ارغوان هشتن ز بانگ ارغنون رفتن برون زرق است یا استم هزاران بار دیدستم از این پس ابلهی باشد برای آزمون رفتن مرو زین خانه ای مجنون که خون گریی ز هجران خون چو دستی را فروبری عجایب نیست خون رفتن ز شمع آموز ای خواجه میان گریه خندیدن ز چشم آموز ای زیرک به هنگام سکون رفتن اگر باشد تو را روزی ز استادان بیاموزی چو مرغ جان معصومان به چرخ نیلگون رفتن بیا ای جان که وقتت خوش چو استن بار ما می کش که تا صبرت بیاموزد به سقف بی ستون رفتن فسون عیسی مریم نکرد از درد عاشق کم وظیفه درد دل نبود به دارو و فسون رفتن چو طاسی سرنگون گردد رود آنچ در او باشد ولی سودا نمی تاند ز کاسه سر نگون رفتن اگر پاکی و ناپاکی مرو زین خانه ای زاکی گناهی نیست در عالم تو را ای بنده چون رفتن تویی شیر اندر این درگه عدو راه تو روبه بود بر شیر بدنامی از این چالش زبون رفتن چو نازی می کشی باری بیا ناز چنین شه کش که بس بداختری باشد به زیر چرخ دون رفتن ز دانش ها بشویم دل ز خود خود را کنم غافل که سوی دلبر مقبل نشاید ذوفنون رفتن شناسد جان مجنونان که این جان است قشر جان بباید بهر این دانش ز دانش در جنون رفتن کسی کو دم زند بی دم مباح او راست غواصی کسی کو کم زند در کم رسد او را فزون رفتن رها کن تا بگوید او خموشی گیر و توبه جو که آن دلدار خو دارد به سوی تایبون رفتن مولانا بلخی