مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۸۴۱: تا چه خیال بستهای ای بت بدگمان من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا چه خیال بسته ای ای بت بدگمان من تا چو خیال گشته ام ای قمر چو جان من از پس مرگ من اگر دیده شود خیال تو زود روان روان شود در پی تو روان من بنده ام آن جمال را تا چه کنم کمال را بس بودم کمال تو آن تو است آن من جانب خویش نگذرم در رخ خویش ننگرم زانک به عیب ننگرد دیده غیب دان من چشم مرا نگارگر ساخت به سوی آن قمر تا جز ماه ننگرد زهره آسمان من چون نگرم به غیر تو ای به دو دیده سیر تو خاصه که در دو دیده شد نور تو پاسبان من من چو که بی نشان شدم چون قمر جهان شدم دیده بود مگر کسی در رخ تو نشان من شاد شده زمان ها از عجب زمانه ای صاف شده مکان ها زان مه بی مکان من از تبریز شمس دین تا که فشاند آستین خشک نشد ز اشک و خون یک نفس آستان من مولانا بلخی