مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۸۳۰: تا تو حریف من شدی ای مه دلستان من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا تو حریف من شدی ای مه دلستان من همچو چراغ می جهد نور دل از دهان من ذره به ذره چون گهر از تف آفتاب تو دل شده ست سر به سر آب و گل گران من پیشتر آ دمی بنه آن بر و سینه بر برم گر چه که در یگانگی جان تو است جان من در عجبی فتم که این سایه کیست بر سرم فضل توام ندا زند کان من است آن من از تو جهان پربلا همچو بهشت شد مرا تا چه شود ز لطف تو صورت آن جهان من تاج من است دست تو چون بنهیش بر سرم طره توست چون کمر بسته بر این میان من عشق برید کیسه ام گفتم هی چه می کنی گفت تو را نه بس بود نعمت بی کران من برگ نداشتم دلم می لرزید برگ وش گفت مترس کآمدی در حرم امان من در برت آن چنان کشم کز بر و برگ وارهی تا همه شب نظر کنی پیش طرب کنان من بر تو زنم یگانه ای مست ابد کنم تو را تا که یقین شود تو را عشرت جاودان من سینه چو بوستان کند دمدمه بهار من روی چو گلستان کند خمر چو ارغوان من مولانا بلخی