مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۸۲۳: سیر نمیشوم ز تو نیست جز این گناه من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سیر نمی شوم ز تو نیست جز این گناه من سیر مشو ز رحمتم ای دو جهان پناه من سیر و ملول شد ز من خنب و سقا و مشک او تشنه تر است هر زمان ماهی آب خواه من درشکنید کوزه را پاره کنید مشک را جانب بحر می روم پاک کنید راه من چند شود زمین وحل از قطرات اشک من چند شود فلک سیه از غم و دود آه من چند بزارد این دلم وای دلم خراب دل چند بنالد این لبم پیش خیال شاه من جانب بحر رو کز او موج صفا همی رسد غرقه نگر ز موج او خانه و خانقاه من آب حیات موج زد دوش ز صحن خانه ام یوسف من فتاد دی همچو قمر به چاه من سیل رسید ناگهان جمله ببرد خرمنم دود برآمد از دلم دانه بسوخت و کاه من خرمن من اگر بشد غم نخورم چه غم خورم صد چو مرا بس است و بس خرمن نور ماه من در دل من درآمد او بود خیالش آتشین آتش رفت بر سرم سوخته شد کلاه من گفت که از سماع ها حرمت و جاه کم شود جاه تو را که عشق او بخت من است و جاه من عقل نخواهم و خرد دانش او مرا بس است نور رخش به نیم شب غره صبحگاه من لشکر غم حشر کند غم نخورم ز لشکرش زانک گرفت طلب طلب تا به فلک سپاه من از پی هر غزل دلم توبه کند ز گفت و گو راه زند دل مرا داعیه اله من مولانا بلخی