مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۸۱۷: قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من وا دل من وا دل من وا دل من وا دل من قصد کنی بر تن من شاد شود دشمن من وانگه از این خسته شود یا دل تو یا دل من واله و شیدا دل من بی سر و بی پا دل من وقت سحرها دل من رفته به هر جا دل من بیخود و مجنون دل من خانه پرخون دل من ساکن و گردان دل من فوق ثریا دل من سوخته و لاغر تو در طلب گوهر تو آمده و خیمه زده بر لب دریا دل من گه چو کباب این دل من پر شده بویش به جهان گه چو رباب این دل من کرده علالا دل من زار و معاف است کنون غرق مصاف است کنون بر که قاف است کنون در پی عنقا دل من طفل دلم می نخورد شیر از این دایه شب سینه سیه یافت مگر دایه شب را دل من صخره موسی گر از او چشمه روان گشت چو جو جوی روان حکمت حق صخره و خارا دل من عیسی مریم به فلک رفت و فروماند خرش من به زمین ماندم و شد جانب بالا دل من بس کن کاین گفت زبان هست حجاب دل و جان کاش نبودی ز زبان واقف و دانا دل من مولانا بلخی