مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۷۲۷: به غم فرونروم باز سوی یار روم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به غم فرونروم باز سوی یار روم در آن بهشت و گلستان و سبزه زار روم ز برگ ریز خزان فراق سیر شدم به گلشن ابد و سرو پایدار روم من از شمار بشر نیستم وداع وداع به نقل و مجلس و سغراق بی شمار روم نمی شکیبد ماهی ز آب من چه کنم چو آب سجده کنان سوی جویبار روم به عاقبت غم عشقم کشان کشان ببرد همان به ست که اکنون به اختیار روم ز داد عشق بود کار و بار سلطانان به عشق درنروم در کدام کار روم شنیده ام که امیر بتان به صید شده ست اگر چه لاغرم سوی مرغزار روم چو شیر عشق فرستد سگان خود به شکار به عشق دل به دهان سگ شکار روم چو بر براق سعادت کنون سوار شدم به سوی سنجق سلطان کامیار روم جهان عشق به زیر لوای سلطانی است چو از رعیت عشقم بدان دیار روم منم که در نظرم خوار گشت جان و جهان بدان جهان و بدان جان بی غبار روم غبار تن نبود ماه جان بود آن جا سزد سزد که بر آن چرخ برق وار روم اگر کلیم حلیمم بدان درخت شوم وگر خلیل جلیلم در آن شرار روم خموش کی هلدم تشنگی این یاران مگر که از بر یاران به یار غار روم جوار مفخر آفاق شمس تبریزی بهشت عدن بود هم در آن جوار روم مولانا بلخی