مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۷۱۸: ای تو ترش کرده رو تا که بترسانیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای تو ترش کرده رو تا که بترسانیم بسته شکرخنده را تا که بگریانیم ترش نگردم از آنک از تو همه شکرم گریه نصیب تن است من گهر جانیم در دل آتش روم تازه و خندان شوم همچو زر سرخ از آنک جمله زر کانیم در دل آتش اگر غیر تو را بنگرم دار مرا سنگسار ز آنچ من ارزانیم هیچ نشینم به عیش هیچ نخیزم به پا جز تو که برداریم جز تو که بنشانیم این دل من صورتی گشت و به من بنگرید بوسه همی داد دل بر سر و پیشانیم گفتم ای دل بگو خیر بود حال چیست تو نه که نوری همه من نه که ظلمانیم ور تو منی من توام خیرگی از خود ز چیست مست بخندید و گفت دل که نمی دانیم رو مطلب تو محال نیست زبان را مجال سوره کهفم که تو خفته فروخوانیم زود بر او درفتاد صورت من پیش دل گفت بگو راست ای صادق ربانیم گفت که این حیرت از منظر شمس حق است مفخر تبریزیان آنک در او فانیم مولانا بلخی