مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۶۵۵: دوش می گفت جانم کی سپهر معظم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش می گفت جانم کی سپهر معظم بس معلق زنانی شعله ها اندر اشکم بی گنه بی جنایت گردشی بی نهایت بر تنت در شکایت نیلیی رسم ماتم گه خوش و گاه ناخوش چون خلیل اندر آتش هم شه و هم گداوش چون براهیم ادهم صورتت سهمناکی حالتت دردناکی گردش آسیاها داری و پیچ ارقم گفت چرخ مقدس چون نترسم از آن کس کو بهشت جهان را می کند چون جهنم در کفش خاک مومی سازدش رنگ و رومی سازدش باز و بومی سازدش شکر و سم او نهانی است یارا این چنین آشکارا پیش کرده است ما را تا شود او مکتم کی شود بحر کیهان زیر خاشاک پنهان گشته خاشاک رقصان موج در زیر و در بم چون تن خاکدانت بر سر آب جانت جان تتق کرده تن را در عروسی و در غم در تتق نوعروسی تندخویی شموسی می کند خوش فسوسی بر بد و نیک عالم خاک از او سبزه زاری چرخ از او بی قراری هر طرف بختیاری زو معاف و مسلم عقل از او مستقینی صبر از او مستعینی عشق از او غیب بینی خاک او نقش آدم باد پویان و جویان آب ها دست شویان ما مسیحانه گویان خاک خامش چو مریم بحر با موج ها بین گرد کشتی خاکین کعبه و مکه ها بین در تک چاه زمزم شه بگوید تو تن زن خویش در چه میفکن که ندانی تو کردن دلو و حبل از شلولم مولانا بلخی