مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۶۵۳: من از این خانه پرنور به در می نروم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من از این خانه پرنور به در می نروم من از این شهر مبارک به سفر می نروم منم و این صنم و عاشقی و باقی عمر من از او گر بکشی جای دگر می نروم گر جهان بحر شود موج زند سرتاسر من به جز جانب آن گنج گهر می نروم شهر ما تختگه و مجلس آن سلطان است من ز سلطان سلاطین به حشر می نروم شهر ما از شه ما کان عقیق و گهر است من ز گنجینه گوهر به حجر می نروم شهر ما از شه ما جنت و فردوس خوش است من ز فردوس و ز جنت به سقر می نروم شهر پر شد که فلان بن فلان می برود شهر اراجیف چرا پر شد اگر می نروم این خبر رفت به هر سوی و به هر گوش رسید من از این بی خبری سوی خبر می نروم یار ما جان و خداوند قضا و قدر است من از این جان قدر جز به قدر می نروم تو مسافر شده ای تا که مگر سود کنی من از این سود حقیقت به مگر می نروم مغز را یافته ام پوست نخواهم خایید ایمنی یافته ام سوی خطر می نروم تو جگرگوشه مایی برو الله معک من چو دل یافته ام سوی جگر می نروم تو کمربسته چو موری پی حرص روزی من فکنده کله و سوی کمر می نروم نشنوم پند کسی پندم مده جان پدر من پدر یافته ام سوی پدر می نروم شمس تبریز مرا طالع زهره داده ست تا چو زهره همه شب جز به بطر می نروم مولانا بلخی