مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۶۳۷: منم آن دزد که شب نقب زدم ببریدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منم آن دزد که شب نقب زدم ببریدم سر صندوق گشادم گهری دزدیدم ز زلیخای حرم چادر سر بربودم چو بدیدم رخ یوسف کف خود ببریدم سر سودای کسی قصد سر من دارد کی برد سر ز کف آنک از آن سر دیدم چو بگفتم نبرم سر سر من گفت آمین چون غمش کند ز بیخم پس از آن روییدم این چه ماه است که اندر دل و جان ها گردد که من از گردش او بس چو فلک گردیدم جان اخوان صفا اوست که اندر هوسش همه دردی جهان در سر خود مالیدم اندر این چاه جهان یوسف حسنی است نهان من بر این چرخ از او همچو رسن پیچیدم هله ای عشق بیا یار منی در دو جهان از همه خلق بریدم به تو برچفسیدم زان چنین در فرحم کز قدحت سرمستم زان گزیده ست مرا حق که تو را بگزیدم بنهان از همه خلقان چه خوش آیین باغی است که چو گل در چمنش جامه جان بدریدم اندر آن باغ یکی دلبر بالاشجری است که چو برگ از شجر اندر قدمش ریزیدم بس کنم آنچ بگفت او که بگو من گفتم و آنچ فرمود بپوشان و مگو پوشیدم شمس تبریز که آفاق از او شد پرنور من به هر سوی چو سایه ز پیش گردیدم مولانا بلخی