مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۶۳۳: در فروبند که ما عاشق این انجمنیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در فروبند که ما عاشق این انجمنیم تا که با یار شکرلب نفسی دم بزنیم نقل و باده چه کم آید چو در این بزم دریم سرو و سوسن چه کم آید چو میان چمنیم باده تو به کف و باد تو اندر سر ماست فارغ از باد و بروت حسن و بوالحسنیم چو تویی مشعله ما ز تو شمع فلکیم چو تویی ساقی بگزیده گزین زمنیم رسن دام تو ما را چو رهانید ز چاه ما از آن روز رسن باز و حریف رسنیم عقل عقل و دل دل جان دو صد جان چو تویی واجب آید که به اقبال تو بر تن نتنیم چونک بر بام فلک از پی ما خیمه زدند ما از این خرگله خرگاه چرا برنکنیم همچو سیمرغ دعاییم که بر چرخ پریم همچو سرهنگ قضاییم که لشکر شکنیم ما چو سیلیم و تو دریا ز تو دور افتادیم به سر و روی دوان گشته به سوی وطنیم روکشان نعره زنانیم در این راه چو سیل نه چو گردابه گندیده به خود مرتهنیم هین از آن رطل گران ده سبکم بیش مگو ور بگویی تو همین گو که غریق مننیم شمس تبریز که سرمایه لعل است و عقیق ما از او لعل بدخشان و عقیق یمنیم مولانا بلخی