مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۶۲۸: دیده از خلق ببستم چو جمالش دیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیده از خلق ببستم چو جمالش دیدم مست بخشایش او گشتم و جان بخشیدم جهت مهر سلیمان همه تن موم شدم وز پی نور شدن موم مرا مالیدم رای او دیدم و رای کژ خود افکندم نای او گشتم و هم بر لب او نالیدم او به دست من و کورانه به دستش جستم من به دست وی و از بی خبران پرسیدم ساده دل بودم و یا مست و یا دیوانه ترس ترسان ز زر خویش همی دزدیدم از ره رخنه چو دزدان به رز خود رفتم همچو دزدان سمن از گلشن خود می چیدم بس کن و راز مرا بر سر انگشت مپیچ که من از پنجه پیچ تو بسی پیچیدم شمس تبریز که نور مه و اختر هم از اوست گر چه زارم ز غمش همچو هلال عیدم مولانا بلخی