مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۶۰۹: چو یکی ساغر مردی ز خم یار برآرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو یکی ساغر مردی ز خم یار برآرم دو جهان را و نهان را همه از کار برآرم ز پس کوه برآیم علم عشق نمایم ز دل خاره و مرمر دم اقرار برآرم ز تک چاه کسی را تو به صد سال برآری من دیوانه بی دل به یکی بار برآرم چو از آن کوه بلندم کمر عشق ببندم ز کمرگاه منافق سر زنار برآرم بر من نیست من و ما عدمم بی سر و بی پا سر و دل زان بنهادم که سر از یار برآرم به تو دیوار نمایم سوی خود در بگشایم به میان دست نباشد در و دیوار برآرم تا چه از کار فزایی سر و دستار نمایی که من از هر سر مویی سر و دستار برآرم تو ز بی گاه چه لنگی ز شب تیره چه ترسی که من از جانب مغرب مه انوار برآرم تو ز تاتار هراسی که خدا را نشناسی که دو صد رایت ایمان سوی تاتار برآرم هله این لحظه خموشم چو می عشق بنوشم زره جنگ بپوشم صف پیکار برآرم هله شمس الحق تبریز ز فراق تو چنانم که هیاهوی و فغان از سر بازار برآرم مولانا بلخی