مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۵۹۴: ایها العشاق آتش گشته چون استارهایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ایها العشاق آتش گشته چون استاره ایم لاجرم رقصان همه شب گرد آن مه پاره ایم تا بود خورشید حاضر هست استاره ستیر بی رخ خورشید ما می دانک ما آواره ایم الصلا ای عاشقان هان الصلا این کاریان باده کاری است این جا زانک ما این کاره ایم هر سحر پیغام آن پیغامبر خوبان رسد کالصلا بیچارگان ما عاشقان را چاره ایم نعره لبیک لبیک از همه برخاسته مصحف معنی تویی ما هر یکی سی پاره ایم خونبهای کشتگان چون غمزه خونی اوست در میان خون خود چون طفلک خون خواره ایم کوه طور از باده اش بیخود شد و بدمست شد ما چه کوه آهنیم آخر چه سنگ خاره ایم یک جو از سرش نگوییم ار همه جو جو شویم گرد خرمنگاه چرخ ار چه که ما سیاره ایم همچو مریم حامله نور خدایی گشته ایم گر چو عیسی بسته این جسم چون گهواره ایم از درون باره این عقل خود ما را مجو زانک در صحرای عشقش ما برون باره ایم عشق دیوانه ست و ما دیوانه دیوانه ایم نفس اماره ست و ما اماره اماره ایم مفخر تبریز شمس الدین تو بازآ زین سفر بهر حق یک بارگی ما عاشق یک باره ایم مولانا بلخی