مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۵۸۷: عشوه دادستی که من در بیوفایی نیستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشوه دادستی که من در بی وفایی نیستم بس کن آخر بس کن آخر روستایی نیستم چون جدا کردی به خنجر عاشقان را بند بند چون مرا گویی که دربند جدایی نیستم من یکی کوهم ز آهن در میان عاشقان من ز هر بادی نگردم من هوایی نیستم من چو آب و روغنم هرگز نیامیزم به کس زانک من جان غریبم این سرایی نیستم ای در اندیشه فرورفته که آوه چون کنم خود بگو من کدخدایم من خدایی نیستم من نگویم چون کنم دریا مرا تا چون برد غرقه ام در بحر و دربند سقایی نیستم در غم آنم که او خود را نماید بی حجاب هیچ اندربند خویش و خودنمایی نیستم مولانا بلخی