مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۵۵۸: دانی کامروز از چه زردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دانی کامروز از چه زردم ای تو همه شب حریف نردم در نرد دل از تو متهم شد کو مهره ربود از نبردم گفتم که دلا بیار مهره کز رفتن مهره من به دردم بگشاد دلم بغل که می جو گر هست بیاب من نخوردم دیوانه شدم ز درد مهره دل را همه شب شکنجه کردم می گفت بلی و گاه نی نی گه عشوه بداد گرم و سردم گفتم که تو برده ای یقین است من از تو به عشوه برنگردم دل گفت چگونه دزد باشم من خازن چرخ لاژوردم زین دمدمه از خرم بیفکند دریافت که من سلیم مردم خر رفت و رسن ببرد و دل گفت من در پی گرد او چه گردم مولانا بلخی